معنی احمد خاندرانی

حل جدول

احمد خاندرانی

از افسران سپاه نادرشاه در جنگ با هند

لغت نامه دهخدا

احمد

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن عبداﷲبن احمد. رجوع به احمد شهاب بن جمال... شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) نام چند تن از سلاطین عثمانی:احمد اول رجوع به احمد اول شود. احمد دوم رجوع به احمد ثانی... شود. احمد سوم رجوع به احمد ثالث شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن احمد گیلانی. رجوع به احمدبن احمد جیلانی شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن محمدبن احمد کوجمیشنی. رجوع به ابوالفضل احمد... شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن ابراهیم بن احمد العمی. رجوع به ابوبشر احمد... شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن محمدبن احمد الطوسی الغزالی. رجوع به غزالی احمد... شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن سلمان الرهاوی. ابوالحسن احمد.

احمد. [اَم َ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد بونی... شود.

احمد. [اَم َ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد زاهد... شود.

احمد. [اَم َ] (اِخ) علاءالدین. رجوع به احمد خجندی... شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن قره جه احمد. رجوع به صافی قاضی احمدبن قره جه احمد شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن نظام الدین احمد شیرازی. رجوع به احمد (خواجه سید...) غیاث الدین... شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن نظام الدین احمد اندخودی. رجوع به احمد (خواجه سید...) غیاث الدین شود.

احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابوعبداﷲ. رجوع به احمد انطاکی... شود.

معادل ابجد

احمد خاندرانی

969

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری